۱۴ آبان ۱۳۸۶

باغ

دو نفر که در یک کویر گم شده واز گرسنگی و تشنگی در حال مردن هستند. بالاخره آنها به یک دیوار بلند می رسند. از آن طرف دیوار آنها صدای آبشار و آواز پرندگان را می شنوند. در بالای دیوار شاخه های درختان میوه دیده می شوند. میوه ها خیلی خوشمزه به نظر می آیند.یکی از آنها از دیوار بالا می رود و آن سوی دیوار ناپدید می شود، در عوض دیگری به کویر بر می گردد و به دیگر مسافرانی که راهشان را گم کرده اند کمک می کند تا راه آن باغ میان کویر را پیدا کنند



Two people are lost in the desert. They are dying from hunger and thirst. Finally, they come to a high wall. On the other side they can hear the sound of a waterfall and birds singing. Above, they can see the branches of a lush tree extending over the top of the wall. Its fruit look delicious.
One of them manages to climb over the wall and disappears down the other side. The other, instead, returns to the desert to help other lost travelers find their way to the oasis.

۱ نظر:

پیام گفت...

با سلام بر خانم پروانه عزیز، داستان جالب و آموزنده ای بود! باید بگویم تهیه و وارد کردن داستان های کوتاه ودر عین حال آموزنده "ذن"، نظیر داستان این پست، نمونه ذوق و سلیقه هنرمندانه و از کارهای جالب شمادر این وبلاگ پر بارتان می باشد ، شاد و موفق باشید
77شا